طرحوارهها الگوهای اشتباهی هستند که از دوران کودکی در ذهن افراد شکل میگیرند؛ الگوهای رفتاری اشتباهی که باعث میشوند تا یک فرد ویژگیها و رفتارهایی نامناسب در آینده داشته باشد و همه اینها هم ریشه در کودکی و محیط زندگی فرد در سالهای نوجوانی و خردسالی دارد. طرحوارهها با عنوان تله هم شناخته میشوند. چون مانند تلهای هستند که رهایی و زندگی معمولی را از افراد سلب میکنند.
یکی از تلهها هم طرحواره منفی گرایی و بدبینی است. منظور از آن چیست؟ طرحواره منفی گرایی یا تله بدبینی یعنی اینکه فرد دچار به آن، مدام متمایل به فکرکردن در سویه منفی هر چیزی است و همیشه افکار منفی در سر دارد. او از دیدن بخشهای سفید و مثبت هر چیز ناتوان است. این منفینگری خود را به شکل غلوکردن درباره شرایط نامطلوب، انتقاد از دیگران و خود و… نمود پیدا میکند.
طرحواره منفی گرایی چیست؟
همه ما در مقاطعی از زندگی یا حتی در سیستم فکریمان دارای نگاهی منفی هستیم. بدیهی است که نمیتوان همیشه مثبتاندیشی پیشه کرد یا دستکم واقعبین بود. داشتن نگاه منفی گاهی میتواند نجاتبخش هم باشد و باعث رفتار محتاطانه ما و جلوگیری از خطرها شود. اما مبتلابودن به طرحواره منفی گرایی مقوله دیگری است که نیاز به بررسی جدی دارد.
طرحواره منفی گرایی و بدبینی یعنی اینکه همیشه نیمه خالی لیوان را میبینید و بدبینی شدیدی نسبت به همه چیز و همه کس در شما وجود دارد. برای مثال، تاکید افرادی که دچار این تله هستند بر مفاهیم تلخ و ناخوشایند زندگی مانند مرگ، شکست، خیانت، درد، ازدستدادن و… بیشتر از موارد مثبت است. چنین افرادی همیشه در دلهرهای از امکان وقوع رخدادهای بد به سر میبرند و انتظار رویدادن وقایع بد را میکشند.
کسی که مدام در این اندیشه به سر میبرد که رخدادی نامطلوب از راه خواهد رسید و زندگیاش را نابود میکند در انجام وظایف مختلفی که به عهده دارد یا در مسیر فکریاش دچار وسواس هم خواهد شد. چرا؟ چون از ترس وقوع اتفاقات ناخوشایند، مدام اعمال و رفتارهای خودش را بررسی میکند و وسواسگونه در پی نجات خود از رویداد محتمل ناخوشایندی است.
ویژگیهای افراد دچار به طرحواره منفی گرایی چیست؟
همانطور که پیشتر هم گفته شد، طرحواره منفی گرایی باعث میشود که آدمهای دچار به آن بهشدت منفیباف شوند. آنها مدام نگران این هستند که اتفاقی بد رخ بدهد و نتیجه آن فاجعهای تلخ در زندگیشان باشد. مثلا از این میترسند که اگر ارائهشان در مقابل کلاس خوب پیش نرود، آبرویشان میرود و تمام فرصتهای رشد و ارتباط با دیگران را از دست میدهند. یا در ابعاد کلانتر فکر میکنند که تصمیمی اشتباه در زمینه کاریشان میتواند موجبات شکست و نهایتا ورشکستگی را برایشان فراهم کند.
بهعبارت دیگر، این دسته از افراد مدام جنبههای منفی، سیاه و تلخ را بررسی میکنند. آنها معمولا ویژگیهای زیر را دارند:
- منفیبافی موجب میشود که افراد مبتلا به آن همیشه شکایت کنند و از زمین و زمان گله داشته باشند.
- این دسته از افراد همیشه در حال بررسی ابعاد منفی مسائل هستند و از همین روی است که نمیتوانند با قطعیت برای رشد و موفقیت برنامهریزی کنند و سردرگم هستند. در یک کلام، احساس مداوم بلاتکلیفی و پا در هوابودن همیشه با آنهاست.
- اعتماد به نفس کسانی که مبتلا به تله بدبینی و منفی گرایی هستند، اندک است. چرا؟ چون همیشه به قدرت و غلبه نیروهای خارج از دستان خود که در جهتی منفی عمل میکند، اعتقاد دارند و همین باعث میشود که نتوانند روی قدرت درون خودشان برای ایجاد تغییرات مثبت حساب کنند.
دلیل دچارشدن به طرحواره منفی گرایی و بدبینی چیست؟
تربیت و رشد اهمیت بسیار زیادی دارد. بسیاری از مشکلاتی که افراد در دوران کودکی خود تجربه میکنند به شکل طرحوارههای اشتباه و آزاردهندهِ رفتاری در دوران بزرگسالیشان نمود پیدا میکند. به همین خاطر است که علم روانشناسی ریشه بسیاری از مشکلات روان آدمی را در دوران کودکی او میجوید.
کودکانی که در محیطی منفی رشد میکنند و اطرافشان با انسانهای ناامیدی پُر شده که نسبت به همه چیز دیدگاههایی تلخ و سیاه دارند، معمولا در بزرگسالی دچار طرحواره منفی گرایی و بدبینی میشوند. البته فقط افراد منفی نیستند که میتوانند موجب القای بدبینی به فرد شوند بلکه رخدادهای تلخ و ناخوشایند هم میتوانند باعث رشد سیاهنگری نسبت به مسائل شوند.
مثلا وقایعی مانند جنگ، ورشکستگی اقتصادی و چیزهایی که افراد کنترل زیادی روی آنها ندارند هم میتوانند در یک کودک احساس منفینگری را تشدید کنند. فردی با تجربه زندگی در چنین محیطی مدام با خود فکر میکند که امکان اثرگذاری مثبت بر محیط وجود ندارد و هر چقدر هم که تلاش کند باز هم میتواند اندوهی ناگهانی سر برسد و همهچیزرا خراب کند. به همین دلیل، ایمان این فرد نسبت به روزهای روشن و توانایی افراد برای تغییر پیرامونشان بسیار پایین میآید.
محرومیتهای هیجانی که ناشی از بیتوجهی والدین و اطرافیان به یک کودک است هم باعث بروز طرحواره منفی گرایی و بدبینی در او در سنین بزرگسالی میشود. چرا؟
چون در اینجا هم همان نبود امنیتی بر قلب و روان کودک جاری میشود که در شرایط ناخواسته مانند جنگ، زندگی افراد را ویران میکند. کودک همواره نیاز به توجه و حمایت دارد. حال، اگر والدین در این زمینه کوتاهی کنند، زندگی فرزندشان را با چالش منفیشدن و تهیشدن نگاهش از امنیت و امکان وجود آرامش پُر خواهند کرد.
عوارض داشتن الگوهای منفی گرایی و بدبینی در زندگی چیست؟
عوارض منفیگرایی و بدبینی بسیار زیاد است. این نگاه تلخ و سیاه به ابعاد مختلف زندگی میتواند ناراحتیهای جسمانی را هم در کنار مشکلات روان به فرد تحمیل کند. از جمله عوارض نامطلوب منفی گرایی میتوان به موارد زیر اشاره داشت:
- اضطراب زیاد و غیرقابلکنترل که آرامش را از فرد سلب میکند؛
- بدلشدن به شخصیتی که مدام سیاهنمایی میکند و منفیبافیاش دیگران را آزار میدهد؛
- پایینآمدن شدید اعتماد به نفس و ناتوانی در کسب موفقیت در عرصههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی؛
- داشتن هیجانات منفی نسبت به موضوعات مختلف و ناتوانی در کنترل این هیجانها که در نتیجه آنها تخریب ارتباطات فردی و اجتماعی رخ میدهد؛
- بروز مشکلات جسمانی مانند تپش قلب و اضطراب شدید که میتوانند روی سیستم مغز هم اثرات نامطلوب خود را نشان بدهند.
سلامت جسم و روح آدمی به هم گره خورده است. اگر میخواهید که زندگی شاد و بهرهوری داشته باشید باید به تعامل این دو با هم دقت کنید و ارتباطی دوسویه برایشان در نظر بگیرید. یعنی هم روانتان را تحت کنترل قرار بدهید و هم به جسمتان برسید.
درمان بدبینی و منفی گرایی چطور پیش میرود؟
برای رهایی از طرحوارهای اشتباهی که در زندگی وجود دارند باید راهکاری پیدا کرد. درمان طرحواره منفی گرایی و بدبینی چیست؟ برای درمان این مشکل باید از کمک حرفهای افرادی استفاده شود که تجربه و درک درستی از شرایط افراد مبتلا به چنین تلهای دارند.
روانشناسان و رواندرمانگرها هستند که قادرند به شما در این زمینه کمک و یاری برسانند. نکته مهمی که باید در نظر بگیرید، این است که رفع مشکلات مرتبط با روان انسانها زمانبر است و در واقع با فرایندی روبهرو هستید که نیاز به صرف زمان و انرژی دارد. در غیراینصورت به نتایج مطلوب نخواهید رسید.
در روند درمان بدبینی متخصصان تلاش میکنند که به افراد داشتن نگاهی واقعبینانه به دنیا و مسائل گوناگونش را یاد بدهند. یادتان باشد که قرار نیست ما به افرادی مثبتاندیش بدل شویم که همه چیز را سفید و خوب میبیند. چنین رویکردی هم اشتباه است. آگاهی از منطق این دنیا و نگاهی درست به ابعاد سیاه و سفید هر مساله است که باعث میشود به فردی نرمال تبدیل شویم.
پس در روند درمان سعی بر آن نیست که سفیدی مطلق جایگزین نگاه تلخ و منفی افراد به مقولههای مختلف زندگی شود. در واقع، روانشناسان و متخصصان حوزه روان به افراد کمک میکنند تا روی تجربههای منفی و مثبت خود در زندگی تمرکز بیشتری داشته باشند و با تجزیهوتحلیل هر یک به دید درستی نسبت به موضوعات مختلف برسند.
نکته مهم در روند درمان بدبینی
رسیدن از رویکردی منفی نسبت به آدمها، وقایع و بهطور کلی روزگار به شرایطی که در آن امکان تحلیل واقعیت را پیدا میکنید به شما کمک میکند تا زندگی راحتتری داشته باشید. کسی که قدرت تحلیل پیدا میکند، بهخوبی می تواند از توانمندی ذهنیاش برای بررسی مسائل مختلف کمک بگیرید و در راستای نظراتی که دارد، دست به تولید راهحل بزند. چنین نگاه و توانایی در ذهن میتواند فرد را یاری کند که در مواقع لازم، چراغ مثبتنگری را هم روشن کند و با اعتماد به نفس به جنگ مشکلات و مسائل گوناگون برود.
باز هم تاکید میشود که هدف درمان طرحواره منفی گرایی و بدبینی اصلا و ابدا این نیست که حرفهایی کلیشهای مانند زندگی زیباست و باید همه را دوست داشته باشیم (البته این حرفها و رویکردها خارج از حالت افراطی و تبلیغاتی بسیار ارزشمندند) را در خودتان رشد بدهید.
بلکه هدف از درمان این است که شما با ابعاد مختلف زندگی به شکلی حقیقی روبهرو شوید و در این مکاشفههای روانشناختی بتوانید کاری کنید که متکی بر درک و تحلیلتان زندگی را برای خود آسانتر کنید.
در آخر
منفیبافی و منفینگری دلایل متعددی دارند. پس برای رهایی از آنها باید اقداماتی جدی انجام داد. زیستن با این نگاه و رویکرد باعث میشود که دنیا را از پشت پنجرهای غبارآلوده ببینیم. همانطور که مثبتنگری مطلق هم به مثابه تماشای جهان از پشت شیشهای است که مناظر صرفا خوب و تحریفشدهای به ما نمایش میدهند.
شما هم دچار بدبینی هستید؟ بدبینی و منفی نگری چطور روی زندگیتان اثرگذار بوده است؟ آیا تصمیمی برای تغییر این رویکرد در زندگیتان دارید؟
دیدگاهها (0)