شاید ندانید که منظور از طرحواره رهاشدگی چیست؟ حدس میزنید که معنای آن چه میتواند باشد؟ اجازه بدهید که این موضوع را با شرحی درباره طرحواره توضیح بدهیم. طرحواره اصطلاحی است که جفری یانگ برای نخستین بار مطرح کرد. جفری یانگ نظریهپرداز و روانشناس شهیری است که اعتقاد دارد، انسانها الگوهای ارتباطی خاصی در زندگی خود دارند.
این الگوها براساس تجربههای فردی زندگی در هر کس پا میگیرند و بهوجود میآیند؛ تجربههای عموما ناخوشایندی که ریشه در کودکی و سالهای بلوغ و نوجوانی دارند. طرحواره رهاشدگی هم از جمله الگوهایی نامطلوبی است که بنا به تجربههای شخصی افراد در زندگیشان به وجود میآید. اما افرادی که این الگو را در زندگی دنبال میکنند، چه ویژگیهایی دارند؟ به طور مختصر، طرحواره رهاشدگی باعث میشود که یک فرد مدام احساس کند که رها خواهد شد و شریک عاطفی یا عزیزانش را از دست خواهد داد. در ادامه از این طرحواره بیشتر میخوانید.
طرحواره رهاشدگی یا طردشدگی چیست؟
کسانی که الگوی طردشدگی را دنبال میکنند و دچار طرحواره رهاشدگی هستند مدام از این میهراسند که تنها بمانند و احساس ناامنی شدیدی از این بابت در وجودشان دیده میشود. آنها احساس میکنند که دوستداشتنی نیستند و به اندازه کافی از سوی محبوبشان خواستنی به شمار نمیروند.
طرحواره رهاشدگی فقط نگرانی بابت از دستدادن محبوب و فردی نیست که عاشقش هستید. بهطور کلی، کسانی که به این مشکل دچارند، همیشه احساس میکنند که افراد مهم و محبوب زندگیشان را از دست میدهند و از این فقدان احتمالی ناراحت هستند و دلشوره دارند. رهاشدن و رهاکردن از موضوعات مهمی است که در پس ذهن افراد دچار چنین طرحوارهای مدام وجود دارد.
احساس طردشدگی باعث میشود که فرد فکر کند که تنها میماند و دیگران به او ترجیح داده میشوند. چنین طرز فکری چنان در افراد مبتلا به آن رشد میکند که همیشه منتظر هستند که عزیزانشان را از دست بدهند و تنها بمانند. ترکشدن احساس شدیدا ناخوشایندی است که مدام در قلب و ذهن افراد دچار طرحواره رهاشدگی وجود دارد.
به همین دلیل است که نسبت به هر رفتاری از اطرافیان که نشانههایی از ترک و طردشدن در آن دیده شود، بهشدت واکنش نشان میدهند. این واکنشها هم طیف وسیعی از رفتارها را پوشش میدهد. برای مثال، برخی از این افراد گریه میکنند و خودخوری اما برخی دیگر خشمگین میشوند و دعوا راه میاندازند.
مصادیق رفتارهای مرتبط با تله یا طرحواره رهاشدگی
اگر بخواهیم دقیقتر درباره کسی که الگوی طردشدگی را در زندگی دنبال مینماید، صحبت کنیم، باید به رفتارهایی مشابه مثالهای زیر اشاره داشته باشیم:
- در هر بار خروج عزیزان از منزل، این احساس به فرد مبتلا دست میدهد که دیگر آنها را نخواهد دید.
- اگر دوست یا همکلاسی به تماسهای تلفنی فرد پاسخ ندهد، احساس میکند که دیگر علاقهای به ارتباط با او ندارد و کنار گذاشته شده است.
- اگر همسر این فرد به سفر برود یا از او دور باشد، مدام نگران این خواهد بود که خیانتی به او شود و احساس طردشدن میکند.
- افراد معتقد به طرحواره رهاشدگی در روابط عاطفی خود چسبنده هستند و مدام دوست دارند که با فرد مقابلشان در ارتباط و تعامل باشند.
به عبارت دقیقتر، فردی که در طرحواره رهاشدگی اسیر است، مدام دچار سوبرداشت از رفتارهای دیگران میشود و به خاطر حساسیت زیادی که نسبت به واکنشهای دیگران نسبت به خودش دارد، دست به تئوریپردازیهایی میزند که عموما واقعیت ندارند.
در حقیقت، ترس از تنهایی و مطرودبودن او را وامیدارد که مدام این حس را داشته باشد که دیگران او را به دلایل مختلف کنار میزنند و دوست ندارند. خیال او در ارتباط با دیگران راحت نیست و مدام دست به تحلیل رابطه خود با دیگران میزند و سناریوهای ناخوشایند در ذهن میپروراند.
آشنایی با دو نوع احساس رهاشدگی
طرحواره رهاشدگی مقوله بسیار پیچیدهای است و برای درک صحیح آن باید دو نوع طردشدگی را تعریف کرد. آدمها به دلایل مختلف احساس تنهایی و طردشدگی میکنند و از آن میترسند. دو نوع طردشدگی به صورت زیر هستند:
- رهاشدگی به خاطر وابستگی زیاد؛ کسانی که در کودکی بهشدت به عزیزان خود وابسته بودهاند و به اصطلاح خودمان، آب هم در دلشان تکان نمیخورده است، از نظر روحی بهشدت به عزیزانشان وابسته میشوند. در واقع، حمایت بیش از حد خانواده از یک فرد میتواند موجبات شکلگیری طرحواره رهاشدگی و ترس از تنهاماندن و از دستدادن حمایت همیشگی را در او زیاد کند.
- رهاشدگی به خاطر فقدان یا نبود ثبات؛ از سوی دیگر در تضاد با حالت بالا، افرادی هم هستند که در دوران کودکی در محیطی بهشدت ناامن و بیثبات رشد کردهاند و الگوی طردشدگی بهعنوان پیشفرضی مسلم در ذهنشان جا افتاده است.
مثالهایی از تاریخچه زندگی افراد دچار طرحواره رهاشدگی
حمایت بیش از حد خانواده از یک کودک و وابستگی زیادش به عزیزان میتواند او را غیرمستقل بار بیاورد و باعث شود که همیشه نگران تنهاماندن باشد. چون او به تنهایی از پس زندگیاش برنمیآید و برای همین از تنهایی و طردشدن میترسد. او وجودی وابسته دارد. این وابستگی مانع از رهایی و زندگی سالم و مستقل او میشود.
برای مثال، کودک وابستهای که هیچگاه هیچ جایی به تنهایی نرفته است، در اردوها شرکت نمیکند، با بچههای دیگر وارد بازی و دوستی نمیشود و همیشه افراد دیگری بودهاند که امورش را رتقوفتق کنند یا برایش تصمیم بگیرند، همیشه احساس ترس از تنهایی را در گوشهای از وجودش احساس خواهد کرد.
از سوی دیگر، افرادی که در کودکی مدام ترک و طرد شدهاند و به دلیلی بیثباتی و ناامنی شرایط زندگیشان، هیچکس حمایت کافی و لازم از آنها نداشته است، در بزرگسالی مدام با ترس از بیثباتی رفتار و ارتباطات آدمهای دیگر دستوپنجه نرم میکند.
ویژگیهای افراد دچار طرحواره رهاشدگی چیست؟
- کسانی که دچار تله طردشدگی هستند به افراد خانواده و دوستان یا کسانی که دوست دارند بهشدت وابسته هستند.
- این دسته از افراد برای اینکه بتوانند نگرانیهایشان از طردشدن را کنترل کنند به شخصیتهایی کنترلگر و انحصارطلب بدل میشوند. یعنی میخواهند که محبت و علاقه نزدیکانشان منحصر و محدود به خود آنها شود. این انحصار به آنها احساس خاطرجمعی میدهد.
- شکلگیری حسادت در وجود چنین افرادی اصلا بعید نیست و معمولا نسبت به رقبای عشقی و عاطفی خود حسود و متعصباند.
کسی که الگو و طرحواره رهاشدگی را در زندگی دنبال میکند، مدام نیاز به این دارد که بداند طرف مقابلش یا عزیزانش با او در ارتباط هستند یا خیر. بیخیالی در این مورد در زندگی او راه ندارد و ترس ترکشدن ناگهانی باعث میشود که مدام ارتباطاتش را با دیگران بررسی کند و انتظار داشته باشد که همیشه در اختیار و دسترس او باشند.
درمان طرحواره طردشدگی چیست؟
افراد مختلف در زندگی خود اسیر الگوهای اشتباه گوناگون هستند. اما زمانی که الگوهای اشتباهی که در روح و جان فرد ریشه کرده است، زندگی او را از حالت طبیعی خارج میکند، نیاز به درمان و پیگیری به وجود میآید. رواندرمانگرها و روانشناسان میدانند که طرحوارهها ریشه در کودکی و گذشته افراد دارند. پس سعی میکنند که طی فرایندی تدریجی وارد داستان شوند و به افراد کمک کنند که مشکل خود را درک نمایند و برای مبارزه با ترسهای مختلفشان اقدامات لازم را انجام بدهند.
در جلسات روانشناسی برای مقابله با الگوها و طرحواره رهاشدگی از موارد زیر کمک گرفته میشود:
- مصاحبه و گفتوگو با مراجع برای درک و ریشهیابی مشکل؛
- بررسی ابعاد زندگی گذشته و فعلی فرد؛
- ارائه پرسشنامههایی به مراجع برای شناخت بیشتر او.
بعد از اینکه جلسات معارفه درمانگر با مراجع به پایان رسید، فرایند دوم درمان شروع میشود. حالا دیگر فرد باید متوجه شود که دچار طرحواره رهاشدگی است و مشکل خود را قبول کند. زمانی امکان درمان و بهبود وجود دارد که فرد بداند:
- دچار مشکلی ریشهای است و آن را بپذیرد.
- رفتارها و اعتقادات اشتباه خود را شناسایی کند.
- سعی در تغییر رفتارهایش داشته باشد.
مراحل بعدی درمان
روانشناسان به افراد کمک میکنند تا دریابند که مشکلاتشان از کجا شروع میشود و دچار ترس از طردشدگی هستند. با بررسی تاریخچه زندگی افراد، این امکان به وجود میآید که خودشان به تدریج و به کمک روانشناسان متوجه شوند که از کجا و چطور به این حالات فعلی رسیدهاند.
در مرحله بعدی هم باید فرد تلاش کند تا رفتارهای اشتباه خود را اصلاح کند. مثلا وابستگیهای زیاد، حسادتها، بیش از حد اندیشیدن به مقوله جدایی و تنهایی و… .
بسیاری از افرادی که دچار طرحواره رهاشدگی هستند، از ترس اینکه مطرود شوند اصلا وارد هیچ رابطهای با دیگران نمیشوند. برخی هم که وارد رابطه میشوند، تعصب و حساسیتهای زیادی بروز میدهند که برای خودشان و طرف مقابلشان بسیار سخت و سنگین و حتی گاهی غیرقابلتحمل است.
یکی از عجیبترین واکنشهای افراد به حس طردشدگی مزمن این است که به سراغ روابطی میروند که در آنها امکان ترکشدن زیاد وجود دارد. آنها با این پیشفرض که ثباتی در ارتباطات آدمها وجود ندارد و هر لحظه ممکن است که تنها شوند، وارد روابط غلط میشوند و با سر سپردن به این بینش اشتباه در مقابلش تسلیم میشوند.
در آخر
روان آدمی بسیار حساس و پیچیده است. نمیتوان بهسادگی از مشکلاتی که در کودکی و نوجوانی در وجود آدمی ریشه میاندازند در بزرگسالی خلاص شد. اینجاست که اهمیت شناخت فردی برای هر کس پیش میآید.
اگر قرار است که زندگی شاد و بهرهوری داشته باشیم، باید ضمن رسیدگی به سلامت جسم به روح هم به همان اندازه دقت کنیم و با شناختی که نسبت به مشکلات خود پیدا میکنیم، در جهت رفعشان قدم برداریم. تا به حال احساس طردشدگی در وجودتان پا گرفته است؟ از تنهایی میترسید؟
دیدگاهها (0)