تا به حال به این فکر کردهاید که چقدر تصوراتتان نسبت به مسائل مختلف با واقعیت متفاوت است؟ مثلا نگاهی به تصورات خود از عشق و ازدواج داشته باشید و بعد از ذهن محترمتان بیرون بیایید و ببینید که واقعیت تا چه اندازه با آنچه فکر میکنید، متفاوت است. تصویرسازی ذهنی در آرام و راحتزیستن تاثیرات زیادی دارد. شما زمانی میتوانید زندگی معقولی را پیشه کنید که تصویرسازی ذهنیتان با آنچه در دنیای واقعی میگذرد، انطباق و تناسب داشته باشد. اجازه بدهید که درباره تصویرسازی ذهنی در ادامه بیشتر برایتان بگوییم.
تصویرسازی ذهنی در روانشناسی چیست؟
تصویرسازی ذهنی در روانشناسی به معنای روایتهایی است که هر شخص از مسائل و موضوعات در ذهنش دارد. در واقع، به پنداشتهایمان از موضوعات مختلف در ذهن تخیل گفته میشود. تخیل و تصویرسازی سایهای از واقعیت است. مثلا درباره عشق و ازدواج شما تصویرهایی را در ذهن خود میپرورانید؛ برای مثال، فکر میکنید که همسر ایدئال باید فلان ویژگیها را داشته باشد یا بهمان کارها را در رابطه انجام بدهد. اما اینها خیالها و روایتهای ذهنیتان هستند و امکان دارد که در دنیای واقعی، مابهازایشان وجود نداشته باشد.
اگر بخواهیم دقیقتر به تعریف روانشناسی بپردازیم باید بگوییم که به ظرفیتی گفته میشود که تصاویر و احساساتی از موضوعات مختلف را در ذهن ایجاد میکند. تصویرسازی ذهنی هر کس بسته به میزان خلاقیت او نسبت به دیگران متفاوت و متنوع میشود. همه افراد دارای تصویرسازیهای ذهنی هستند اما افراد خلاق معمولا تصویرسازی ذهنی متفاوتی نسبت به دیگران درباره مسائل گوناگون دارند.
چرا تصویرسازی مهم است؟
تصویرسازی ذهنی مهم است. چون بخش مهمی از تواناییهای شناختی افراد را تشکیل میدهد. بهنظر میرسد که این ویژگی و توانایی تنها در انسانها وجود دارد و موجودات دیگر از آن بینصیب هستند.
به کمک تصویرسازی ذهنی است که آدمی میتواند درکی انتزاعی از شرایط مختلفی داشته باشد که آن را در واقعیت تجربه نکرده است. مثلا شکلگیری همدردی در میان آدمها دقیقا ریشه در همین موضوع دارد.
زمانی که شما مشکل و درد فرد دیگری را میشنوید بنا بر تصویرسازی ذهنیتان از آن ماجراست که میتوانید اقدام به درک وضعیت فرد کنید و با او همدرد شوید.
نمود تصویرسازی ذهنی در موارد مختلف زندگی چگونه است؟
تصویرسازی ذهنی در هر کس بنا به تجربهها و زیستههایش شکل میگیرد. این تصویرها روی ابعاد مختلف زندگی فردی اثر میگذارند. برای همین است که باید به آنها نگاهی جدی داشت و تلاش را برای نزدیککردن این تصویرها به حقیقت به کار گرفت.
برای مثال، نگاه و تصویرسازی ذهنی هر فرد درباره ازدواج را در نظر بگیرید؛ اگر یک نفر فکر کند که ازدواج چیزی جز قهقهههای بیامان دو فرد عاشق در کنار یکدیگر نیست، قطعا در واقعیت با وجود چنین تصویری که در ذهن ساخته، شوکه خواهد شد. چنین تصویری واقعگرایانه نیست. حتی ایدئال هم نیست که بتوان برای رسیدن به آن در واقعیت تلاش کرد.
تصویرسازیهای ذهنی زمانی که به رویا نزدیک باشند، هر فرد را با مشکلات متعددی در زندگی واقعی روبهرو میکنند. اینجاست که پای آگاهی، مطالعه و بالابردن سواد به میان میآید. همه اینها کمک میکنند تا یک نفر بتواند بهتر درباره مسائل مختلف فکر کند و تصاویری درباره هر چیز در ذهنش به وجود بیاورد که در روی زمین و زندگی واقعی هم مابهاز دارند و او را غافلگیر نخواهند کرد.
نقش تصویرسازی در سلامت روان چیست؟
تصویرسازی در سلامت روان نقش مهمی دارد. همانطور که نزدیککردن تصاویر ذهن به واقعیت برای زیستن آرام مهم است، امکان ایجاد فضایی امن و آرام برای پناهبردن از واقعیتها به دنیای ذهنی هم راهی جهت درمان و سالم نگهداشتن روان آدمی است. مثلا بسیاری از بیماریهای روانی مانند اضطراب از طریق رجوع به صندوقخانه ذهن و ایجاد تصاویر مثبت ممکن میشوند.
مثلا برای درمان بعضی از بیماریها، فرد تشویق میشود تا پا به دنیای آرام و ایمنی در ذهنش بگذارد که به او انگیزه و آرامش میدهد. پس تصویرسازی برای بهبود روان حائز اهمیت است.
کارل یونگ، روانشناس معروف هم به تصویرسازی و تخیل اهمیت زیادی میداده است. به عقیده او برای مطالعه روان انسانها و نزدیکشدن به ناخودآگاهشان باید روی تصویرسازیهایی که در ذهن میپرورانند، تمرکز و مطالعه کرد.
در آخر
برای زیستن آگاهانه نیاز به شناخت روان و ابعاد مختلف روح آدمی وجود دارد. کسی میتواند روان خود را بهتر در کنترل بگیرد که آگاهی و سواد بیشتری در این زمینه داشته باشد. پس با شناخت تصویرسازی ذهنی در روانشناسی و واقفشدن به اهمیت آن در زندگی میتوانید روان و ذهنتان را بیشتر در کنترل خود بگیرید.
کسی که روان خود را میشناسد بهسادگی میتواند تصویرهای ذهنی خود را در واقعیت تفسیر کند و از وجود تفاوتها غافلگیر نشود. چنین فردی میداند که دنیای ذهنیاش میتواند آرمانشهری باشد که در حقیقت دستیافتنی نیست. گاهی هم برای رسیدن به آرامشی بیشتر از واقعیتها، رهسپار دنیای ذهنیاش میشود و از ساختن تصاویری که از واقعیت دورند، آرامش میگیرد. چنین روندی هم پیچیده است و هم بسیار جذاب. تصویرسازی ذهنی را درک کردهاید؟ مثلا درباره موضوع عشق چه تصویری در ذهن شما شکل میگیرد؟ برایمان بگویید که به نظرتان چنین معنایی از زندگی یعنی عشق و دوستداشتن چطور در ذهنتان جان گرفته است و چه تصویری را به آن اختصاص دادهاید؟
برگرفته از: https://www.goodtherapy.org
خب عشق موضوع بی کرانی هست که تا آخرین لحظات زندگی هم انسان از توصیفش قاصر است اما در چند کلمه بخوام خلاصه کنم :
خود کلمه ی عشق برای من معنی انگیزه و انرژی بی نهایت رو داره؛ یعنی وقتی توی مسیری یا نسبت به چیزی یا کسی عشق واقعی که ترکیبی از منطق و احساس است وجود داشته باشد؛میتوان تا ابدیت اون مسیر رو بدون توجه به هر مسئله ای که وجود دارد،ادامه داد؛چه بسا که بخش عظیمی از عشق غریزیست؛همان طور که گاهی مشاهده میکنیم فرد عاشق (نسبت به هر چیزی)،سعی بر کتمان و انکار حقیقت دارد.در آخر عشق خالص و اصلی من یقینا در حال حاضر نمیتونه متعلق به یک انسان باشد...